زندگینامه جانباز علی الله بخشی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی الله بخشی فرزند حسن، در تاریخ 20 فروردین ماه سال 1345 در روستای قطرویه بخش پشتکوه از توابع شهرستان نیریز متولد گردید. دوران کودکی را در دامان پر مهر و محبت خانواده خویش سپری نموده و برای کسب علم و دانش و طی دوره ابتدایی به دبستان قطرویه وارد شد. به خاطر مشکلات زندگی نتوانست ادامه تحصیل دهد و به کمک پدرش در کار کشاورزی پرداخت. بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در روستای باصفای قطرویه زندگی...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی الله بخشی فرزند حسن، در تاریخ 20 فروردین ماه سال 1345 در روستای قطرویه بخش پشتکوه از توابع شهرستان نیریز متولد گردید. دوران کودکی را در دامان پر مهر و محبت خانواده خویش سپری نموده و برای کسب علم و دانش و طی دوره ابتدایی به دبستان قطرویه وارد شد. به خاطر مشکلات زندگی نتوانست ادامه تحصیل دهد و به کمک پدرش در کار کشاورزی پرداخت. بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در روستای باصفای قطرویه زندگی...
خط پدافندی فاو
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
پس از عملیات والفجر 8 که در بهمن ماه سال 1364 انجام شد،1 خط پدافندی و دفاعی نیروهای خودی در فاصله 11 کیلو متری شهر فاو تثبیت گردید. این خط پدافندی از سمت چپ، یعنی جنوب از خورعبداله شروع و جاده فاو – امالقصر را قطع و از شمال بخشی از دریاچه نمک را شامل و جاده فاو - بصره و فاو البحار را قطع ودر نهایت از شمال شرقی به اروند میرسید. پدافند بخشی از این خط دفاعی...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
پس از عملیات والفجر 8 که در بهمن ماه سال 1364 انجام شد،1 خط پدافندی و دفاعی نیروهای خودی در فاصله 11 کیلو متری شهر فاو تثبیت گردید. این خط پدافندی از سمت چپ، یعنی جنوب از خورعبداله شروع و جاده فاو – امالقصر را قطع و از شمال بخشی از دریاچه نمک را شامل و جاده فاو - بصره و فاو البحار را قطع ودر نهایت از شمال شرقی به اروند میرسید. پدافند بخشی از این خط دفاعی...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -دو رودخانه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در آن زمان که گل خون به کوچه میبارید به سینه و تـن مــردان گلوله میبـــارید دو دوست خسته ز گرد ره آمده بودیم سپر به نیزه دژخیم آمده بودیم برای رزم، خروش از جگر برآوردیم براه کعبه به دستان خود سر آوردیم امید نصر به هر سینه آشیانه نمود گل امید ز فریاد ما جوانه نمود به شوق یار دویدیم دشت ایران را به خانه خانه رساندیم راز شیران را به پاس حمله ما دزد و راهزن بگریخت به همت همه، دژخیم از وطن بگریخت به موج حادثه، خود...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در آن زمان که گل خون به کوچه میبارید به سینه و تـن مــردان گلوله میبـــارید دو دوست خسته ز گرد ره آمده بودیم سپر به نیزه دژخیم آمده بودیم برای رزم، خروش از جگر برآوردیم براه کعبه به دستان خود سر آوردیم امید نصر به هر سینه آشیانه نمود گل امید ز فریاد ما جوانه نمود به شوق یار دویدیم دشت ایران را به خانه خانه رساندیم راز شیران را به پاس حمله ما دزد و راهزن بگریخت به همت همه، دژخیم از وطن بگریخت به موج حادثه، خود...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید منصور جلوداری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد منصور جلوداري »
بسم الله الرحمن الرحیم درود بر رهبر عظیم الشأن اسلام امام خمینی و درود بر کسانی که بر پیام امام که همان پیام خداست لبیک گفتند. سلام بر پدران و مادرانی که جوانان خود را به جبهههای حق علیه باطل میفرستند و زیر شهادتنامه آنها را امضا میکنند. مادرجان! تو باید هیچ ناراحت نباشی، چون هدیهای که در راه خدا میدهی دیگر باید آن را از خدا نخواهی. مادرجان! اگر زنده ماندم، امیدوارم که همیشه در خدمت امام باشم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد منصور جلوداري »
بسم الله الرحمن الرحیم درود بر رهبر عظیم الشأن اسلام امام خمینی و درود بر کسانی که بر پیام امام که همان پیام خداست لبیک گفتند. سلام بر پدران و مادرانی که جوانان خود را به جبهههای حق علیه باطل میفرستند و زیر شهادتنامه آنها را امضا میکنند. مادرجان! تو باید هیچ ناراحت نباشی، چون هدیهای که در راه خدا میدهی دیگر باید آن را از خدا نخواهی. مادرجان! اگر زنده ماندم، امیدوارم که همیشه در خدمت امام باشم...
رویای صادق
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
آقای اصغر ماهوتی میگوید: قبل از عملیات من به مرخصی آمده بودم. شهید حسین منوری به نیریز آمد و گفت: بچهها منتظر بودند، عملیات میخواهد انجام شود. گفتم: کجا؟ گفت: در منطقه اروند، طرف فاو. گفتم بعید است!. بنظر نمیرسد آنجا عملیات شود. شدت آب طوری بود که هیچکس نمی توانست قبول کند که آنجا عملیات میشود. بهر حال ما به جبهه برگشتیم. شهید سرافراز تا مرا دید خوشحال شد. از او سؤال کردم. کجا میخواهد عملیات شود؟...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
آقای اصغر ماهوتی میگوید: قبل از عملیات من به مرخصی آمده بودم. شهید حسین منوری به نیریز آمد و گفت: بچهها منتظر بودند، عملیات میخواهد انجام شود. گفتم: کجا؟ گفت: در منطقه اروند، طرف فاو. گفتم بعید است!. بنظر نمیرسد آنجا عملیات شود. شدت آب طوری بود که هیچکس نمی توانست قبول کند که آنجا عملیات میشود. بهر حال ما به جبهه برگشتیم. شهید سرافراز تا مرا دید خوشحال شد. از او سؤال کردم. کجا میخواهد عملیات شود؟...
شهدا سال ۶۷ -نامه شهید هادی رنجبر به محمد بناکار
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
حضور محترم همسنگری خودم و همکلاسی و برادرم آقای محمد بناکار سلام عرض میکنم. ضمن سلام خدمت همکلاسی خودم، سلامتی شمارا از درگاه خداوند متعال خواستارم و امیدوارم که همیشه مثل گلهای بهاری شاد و خرم بوده و هیچ کسالتی نداشته باشید. حال اگر میخواهید از حال من باخبر شوید، حال من خوب است. راستی! حال شما که انشاءالله خوب است. همینطور دوستان دیگر و حمید آبدارنده و محمد خیزاب و حسین فتاحی و دیگر بچههای کوچه و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
حضور محترم همسنگری خودم و همکلاسی و برادرم آقای محمد بناکار سلام عرض میکنم. ضمن سلام خدمت همکلاسی خودم، سلامتی شمارا از درگاه خداوند متعال خواستارم و امیدوارم که همیشه مثل گلهای بهاری شاد و خرم بوده و هیچ کسالتی نداشته باشید. حال اگر میخواهید از حال من باخبر شوید، حال من خوب است. راستی! حال شما که انشاءالله خوب است. همینطور دوستان دیگر و حمید آبدارنده و محمد خیزاب و حسین فتاحی و دیگر بچههای کوچه و...
-حال و هوای معنوی بچه ها قبل از استقرار در خط
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
آقای سمیع یزدانی در رابطه حال بچه های خط به ذکر خاطره ای می پردازد و میگوید: (1-YAZDANI-8) قبل از آنکه به خط خرمشهر برویم در پادگان امیدیه مستقر بودیم. بچهها صبحها قبل از اذان، در گوشه و کنار نماز خانه مشغول دعا، نیایش و نماز شب بودند و خود را از نظر معنوی آماده میکردند. بعد از اقـامـه نماز، ورزش و تمرین شروع می شد، و برخی اوقات شهید علیرضا اکرامپور در جلو حرکت می کرد و گردان پشت...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
آقای سمیع یزدانی در رابطه حال بچه های خط به ذکر خاطره ای می پردازد و میگوید: (1-YAZDANI-8) قبل از آنکه به خط خرمشهر برویم در پادگان امیدیه مستقر بودیم. بچهها صبحها قبل از اذان، در گوشه و کنار نماز خانه مشغول دعا، نیایش و نماز شب بودند و خود را از نظر معنوی آماده میکردند. بعد از اقـامـه نماز، ورزش و تمرین شروع می شد، و برخی اوقات شهید علیرضا اکرامپور در جلو حرکت می کرد و گردان پشت...
شهدا سال 59 -وصیتنامه شهید علی میرزازاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ » شهيد علي ميرزازاده »
بسم الله الرحمن الرحیم و الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله فاولئک هم الفائزون. چونکه الان مزدوران عراقی به شهر ما حمله کردهاند، فرصت آنرا ندارم که وصیتنامه کاملی را بنویسم. پروردگارا! من، بنده علیل و عاجز توام، یک بنده گناهکار، از تو طلب آمرزش دارم. از تو میخواهم فقط هدایتم کنی، تا آنجا که رضای تو است. مادرم، خواهرانم، مرا ببخشید به دلیل آنچه که برای شما خلاف بود انجام دادهام. برای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ » شهيد علي ميرزازاده »
بسم الله الرحمن الرحیم و الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله فاولئک هم الفائزون. چونکه الان مزدوران عراقی به شهر ما حمله کردهاند، فرصت آنرا ندارم که وصیتنامه کاملی را بنویسم. پروردگارا! من، بنده علیل و عاجز توام، یک بنده گناهکار، از تو طلب آمرزش دارم. از تو میخواهم فقط هدایتم کنی، تا آنجا که رضای تو است. مادرم، خواهرانم، مرا ببخشید به دلیل آنچه که برای شما خلاف بود انجام دادهام. برای...
به یاد شهید داوود آذریان
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
باز از ره کرب بلا آمد شهید دیگری باز از دیارکربلا خونین پرو بالی رسد شد صحنه ایرانزمینکربو بلای شیعیان جان درپیقرآن و سردرپیایمان دهند نعش جوانان میرسد همچونگلپرپر شده لیکن شهیدان زنده اند فرموده قرآن بود گلگونبودرخسارشانازخونصافو پاکشان آتش زند صدام را پیچد بهم هردام را راه حسینی رفتهاند زامرخمینی رفتهاند پیر جماران را بگو باد صبا از ما سلام از بار ننگ زندگی تن را رهایی داده اند خونجوانان وطن هردشت راگلگون کند تا مهر و...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
باز از ره کرب بلا آمد شهید دیگری باز از دیارکربلا خونین پرو بالی رسد شد صحنه ایرانزمینکربو بلای شیعیان جان درپیقرآن و سردرپیایمان دهند نعش جوانان میرسد همچونگلپرپر شده لیکن شهیدان زنده اند فرموده قرآن بود گلگونبودرخسارشانازخونصافو پاکشان آتش زند صدام را پیچد بهم هردام را راه حسینی رفتهاند زامرخمینی رفتهاند پیر جماران را بگو باد صبا از ما سلام از بار ننگ زندگی تن را رهایی داده اند خونجوانان وطن هردشت راگلگون کند تا مهر و...
شهدا سال 62 -زندگینامه زندگینامه شهید پرویز کشاورز
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد پرويز کشاورز »
از عاشقی میگوئیم که در اولین روز از دی ماه 1343، در روستای حسینآباد قدیم از بخش مرکزی شهرستان نیریز در خانوادهای متدین و مذهبی، با گریه کودکانهاش، لبخند و شادمانی را به لبهای مادر نشاند. با آمدنش سرمای برفهای سرد زمستانی را از یاد بردند و با حرارت وجود پرویز اُنس گرفتند. دوران کودکی را در روستای حسینآباد و در دامان مادر و پدری دلسوز و مهربان سپری کرد. شش ساله که شد راهی دبستان روستا شد...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد پرويز کشاورز »
از عاشقی میگوئیم که در اولین روز از دی ماه 1343، در روستای حسینآباد قدیم از بخش مرکزی شهرستان نیریز در خانوادهای متدین و مذهبی، با گریه کودکانهاش، لبخند و شادمانی را به لبهای مادر نشاند. با آمدنش سرمای برفهای سرد زمستانی را از یاد بردند و با حرارت وجود پرویز اُنس گرفتند. دوران کودکی را در روستای حسینآباد و در دامان مادر و پدری دلسوز و مهربان سپری کرد. شش ساله که شد راهی دبستان روستا شد...